معنی خیت کردن (شدن)

لغت نامه دهخدا

خیت شدن

خیت شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) شرمنده شدن. پس از بازماندن از دعوی خود. (یادداشت بخط مؤلف).بور شدن. کنفتی بارآوردن.


خیت

خیت. (ص) شرمنده. بور. کنفت.

خیت. [خ َ] (ع مص) کم و اندک کردن مال را (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).
|| آواز کردن. مصدر دیگری است برای خیوت. (منتهی الارب).

خیت. (اِ) خط. (یادداشت بخط مؤلف). خط روی زمین یا روی پارچه یا روی کاغذ و غیره. خیط.

خیت. (اِخ) دهی است به بلخ. (آنندراج) (یادداشت بخط مؤلف).


خیت و پیت

خیت و پیت. [ت ُ] (ص مرکب، از اتباع) شرمنده و بور و مغلوب. رجوع به فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده شود.
- خیت و پیت شدن، خیت شدن. مغلوب و شرمنده و بور شدن.
- خیت و پیت کردن، در مسابقه و مباحثه و محاوره و امثال آن کسی را مغلوب کردن. مفحم کردن. مجاب کردن. مغلوب کردن. (یادداشت مؤلف).


شدن

شدن. [ش َ دَ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف):
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن.
فرخی.

شدن. [ش َ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

فرهنگ عوامانه

خیت کردن(خیت شدن)

کسی را در مباحثه و مجادله مغلوب نمودن و از میدان درکردن است.

حل جدول

خیت کردن (شدن)

کسی را در مباحثه و مجادله مغلوب نمودن و از میدان درکردن است.

کسی را در مباحثه و مجادله مغلوب نمودن و از میدان درکردن است

مترادف و متضاد زبان فارسی

خیت

بور، خجلت‌زده، سرافکنده، شرمنده، کنفت،
(متضاد) سرفراز، مفتخر، رشته، سلک


سوسک شدن

از رورفتن، بور شدن، خیت شدن، از میدان به دررفتن، تحقیر شدن

فرهنگ معین

شدن

گردیدن، گشتن، انجام یافتن، دگرگون شدن، به پایان رسیدن، رفتن، گذشتن، گراییدن، میل کردن، تجاوز کردن، محو گشتن، زایل گردیدن، حصول یافتن. [خوانش: (شُ دَ) [په.] (مص ل.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

شدن

سپری کردن، گذشتن

معادل ابجد

خیت کردن (شدن)

1638

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری